۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

سيـ.نه هايم شايد
اما قلبم از اين بزرگتر نميشود!

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۱, شنبه

گاه ِ بوسيده شدن
چشمهايم بسته بود...
چند لحظه بعد
داشت با زبانش
سوراخهای پنهان تنم را ميكاويد!

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه

به محض از فـ.اك در آمدن مكان قبلی، دوباره به همانجا برميگردم! لينك ها را دست نزنيد لطفاً.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۷, شنبه

دوستت دارم
و اين تمام چيزيست
كه خـ.وار و مادرمان را
يكي كرده است!

۱۳۸۷ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

دستانت در كمرگاه من
انگشتانم لابلای موهای تو
لـ ب هامان بر هم ؛
و ادامه ی ماجرا.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه


خوش تيپ بودن،
نظريه ايست
كه هر كسي براحتی
نميتواند آنرا اثبات كند
حتي اگر بوی عطر يا ادكلن بدهد!

۱۳۸۷ فروردین ۳۱, شنبه

تلويزيون را روشن كردم،
شـ.ورتش را كشيد بالا
صحنه تمام شده بود!
فـ.اك ايت.

۱۳۸۷ فروردین ۲۸, چهارشنبه


نهايت ارگاسـ.م را تجربه كنيد:
" كانـ.دوم با طعم جديد اكستازی "
بي ربط: امام زمان و شرمساری همگاني!

۱۳۸۷ فروردین ۲۶, دوشنبه

گاهی
اگر حوصله داشته باشم
می توانم از تمام هنرپيشه های پـ.ورنو،
طبيعی تر بازی كنم!
فقط
بايد حوصله داشته باشم.

۱۳۸۷ فروردین ۲۴, شنبه

چه چشمهای مهربانی داری
وقتي دل ِ انگشتهايت
نوك پســ.تانهايم رابه بازی مي گيرند!.

۱۳۸۷ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

عشـ ق بـ.ازی زبان تو
با اندام تنـ.اسلی من ؛
درست شبيه برخورد ِ صاعقه ايست
با يك نهال ِ نو پاي كنار خيابان.

۱۳۸۷ فروردین ۱۸, یکشنبه

زانو ميزنم
و دكمه های شلوار جينت را
يكی يكی باز ميكنم ؛
زانو ميزنم
و يكی يكی
دكمه های شلوار جينت را باز ميكنم...
ميفهمي كه؟!

۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سه‌شنبه


سوأل: براي راه حل ِ AxB يك مسئله طرح كنيد. ( 5/0 نمره )
پاسخ: خب خانوم معلم! اگر انگشت ما را A فرض كنيم و آنجاي شما را هم B، آنوقت ميماند رضايت شما كه مسئله حل شود!

۱۳۸۷ فروردین ۹, جمعه

قول بده
شش ؛ هفت روز دیگر
"راست" بیایی سمت ِ من
نه یکراست!

۱۳۸۷ فروردین ۷, چهارشنبه

چند شب است
با خيال شما؛
خيس می شود شـ.ورتم
آقای ژود ِ.

۱۳۸۷ فروردین ۴, یکشنبه

نوروز است عزيزم!
غم را
تا از راه رسيد بايد گـ.ائيد، نه؟!

۱۳۸۷ فروردین ۱, پنجشنبه

فقط
یک لحظه فارغ از تمام ِ کـ.اف های جهان
سال نو را تبریک میگویم
خدمت شما.

۱۳۸۶ اسفند ۲۹, چهارشنبه

رانندگی در ایران تنها حُسنی که دارد این است که می توانی با خیال راحت و بدون عذاب وجدان تمام عصبانیتت را فشار دهی روی بوق و لحظه های در ترافیک مانده را هم برای صرفه جویی در وقت ، بروی سراغ گـ.ائیدن خـ.وار و مادر راننده ی جلویی که حوصله ات سر نرود. اینجا تنها جایی ست که در آن تبعیض جنسیت وجود ندارد و اگر زن باشی حتی ، و آلـ.ت مخصوص تجـ.اوز به نوامیـ.س رانندگان محترم اطرافت را نداشته باشی هم میتوانی با ده انگشت ظریف و استخوانیت بروی سراغشان.!

۱۳۸۶ اسفند ۲۸, سه‌شنبه

شور و شوق خانه ی خالی وُ
چيز كيف شدن در آغوش هم!.

۱۳۸۶ اسفند ۲۶, یکشنبه

اينبار خواستی بيايی
با خودت فيلتر شكن به روز بياور
اينجور كه درست
در حساس ترين جای خواب
همه چيز يكمرتبه به فـ.اك ميرود را اصلاً نمي پسندم!

۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعه


كـ.ون ها پاره شده تا
اين انتخابات
كاملاً مردمي صورت بگيرد!
اما خب
تعدادشان كم بوده است ظاهراً.

چيز مغز بودنمان
دنيايی را به وجد مي آورد!
دوستت دارم هميشه.

۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

قلب كوچولوی روی شــ .ورت توری ام را دوست دارم
كه بي هيچ زحمتي، نگاهت را ميدزدد از همه چيز!.

۱۳۸۶ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

بوی هم خوابگی هايمان را ميدهم؛ با كمی آهن اضافه.

۱۳۸۶ اسفند ۱۸, شنبه

لوندی دستهای تو
سيـ.نه بند صورتی ام را
بی تاب ميكند!

۱۳۸۶ اسفند ۱۶, پنجشنبه


وقتي خواب نيمروز ات براي خاطر يك اتفاق ِ ساده به گُه كشيده ميشود ، وقتي تمام روز سردرد دارد امانت را مي برد ، وقتي حتي دو ساعت پاي تلفن نشستن يا سه ساعت آنلاين بودن هم آرامت نميكند ، وقتي كسي كه ميمُرد برايت تا ديروز تمام ِ ناراحت بودنت را به آنجايش حواله ميدهد ديگر چه چيز ميماند براي گفتن وُ نوشتن وُ سكوت نكردن؟

۱۳۸۶ اسفند ۱۴, سه‌شنبه


وقتت را نمی گیرم
فقط به لبهایت بگو
لبهایم گفتند:
" ماچ "

۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه


در انتظار چه نشسته ای؟ زمان ، علف ِ خرس نیست عزیزم!
بیا کمی عـشـق بـ.ازی کنیم...

۱۳۸۶ اسفند ۹, پنجشنبه

نفس بکش
این هوای مَلَس عصرگاهی
خوشبختانه
ارث پدری هیچ دیوثی نیست!.

۱۳۸۶ اسفند ۶, دوشنبه

میگويم: برويم پارك، كمی هوا بخوريم
ميگويد: با خوردن خودت بيشتر حال ميكنم!

۱۳۸۶ اسفند ۵, یکشنبه

لـ.خت دراز كشيدم روی مبل؛
حيف تويی نيست
كه بو كند و ليس بكشد
تمام مرا.

ای كاش كه جای آرميدن بودی
يا اينهمه راه را رسيــدن بودی

۱۳۸۶ اسفند ۴, شنبه

به طرز اسفناكي پاچه میگيريم
سمت ما نياييد لطفاً!

۱۳۸۶ اسفند ۳, جمعه

به مزه لبهايم فكر كن
به چشمهاي خمارآلودم
به سيـ.نه هاي گرد و كوچكم!
خوشحالي، نه؟

۱۳۸۶ اسفند ۱, چهارشنبه

مرا ببوس
بيشتر و بيشتر
محض خاطر من
مرا بيشتر و بيشتر
ببــــوس!

۱۳۸۶ بهمن ۳۰, سه‌شنبه

ببخشید آقای اندکی محترم
شما احیانا ً کار وُ زندگی ندارید
که بَست نشسته اید لابه لای افکار من؟

۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

بوی شيرين لبهايت
تمام بكـ.ارتم را به فـ.اك داده است.

۱۳۸۶ بهمن ۲۶, جمعه

اين سر درد تـخـ.مي ول كن نيست
و در همين راستا
اعصاب ما بشدت به گـ.ا رفته است!

بودنت را دوست تر میدارم
وقتی پنجه در کمرم حلقه میکنی
به آغوشت سفت عشق می ورزیم
و به اجبار میداریم
که به هیچ فکر نکنم
جز تو!

دير رسيدم
قلبش را
با عروسك و شكلات
برده بودند
قبل من.

۱۳۸۶ بهمن ۲۱, یکشنبه

سرما خورده ايم و دهانمان سرويس شده است!

۱۳۸۶ بهمن ۲۰, شنبه

می خواهم بروم كيش؛ هواخوری
فكر تو اگر گير سه پيچ ندهد به اعصاب من البته.

۱۳۸۶ بهمن ۱۵, دوشنبه

امتحانها تمام شد
حال بايد
به انتظار نمرات تـخـ.ماتيكي بنشينيم!

۱۳۸۶ بهمن ۴, پنجشنبه

بوی جوی موليان آيد همی
ياد يــــار مهربان آيد همی