میگويم: برويم پارك، كمی هوا بخوريمميگويد: با خوردن خودت بيشتر حال ميكنم!
لـ.خت دراز كشيدم روی مبل؛حيف تويی نيستكه بو كند و ليس بكشدتمام مرا.
ای كاش كه جای آرميدن بودیيا اينهمه راه را رسيــدن بودی
به طرز اسفناكي پاچه میگيريمسمت ما نياييد لطفاً!
به مزه لبهايم فكر كنبه چشمهاي خمارآلودمبه سيـ.نه هاي گرد و كوچكم!خوشحالي، نه؟
مرا ببوسبيشتر و بيشترمحض خاطر منمرا بيشتر و بيشترببــــوس!
بوی شيرين لبهايتتمام بكـ.ارتم را به فـ.اك داده است.
اين سر درد تـخـ.مي ول كن نيستو در همين راستااعصاب ما بشدت به گـ.ا رفته است!
دير رسيدمقلبش رابا عروسك و شكلاتبرده بودندقبل من.
می خواهم بروم كيش؛ هواخوریفكر تو اگر گير سه پيچ ندهد به اعصاب من البته.
امتحانها تمام شدحال بايدبه انتظار نمرات تـخـ.ماتيكي بنشينيم!