skip to main
|
skip to sidebar
بیرون قاب قدم بزنیم
۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه
بوی شيرين لبهايت
تمام بكـ.ارتم را به فـ.اك داده است.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
بايگانی وبلاگ
▼
2008
(45)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(3)
◄
آوریل
(10)
◄
مارس
(15)
▼
فوریهٔ
(15)
نفس بکشاین هوای مَلَس عصرگاهیخوشبختانهارث پدری هیچ...
میگويم: برويم پارك، كمی هوا بخوريمميگويد: با خوردن...
لـ.خت دراز كشيدم روی مبل؛حيف تويی نيستكه بو كند و ...
ای كاش كه جای آرميدن بودیيا اينهمه راه را رسيــدن ...
به طرز اسفناكي پاچه میگيريمسمت ما نياييد لطفاً!
به مزه لبهايم فكر كنبه چشمهاي خمارآلودمبه سيـ.نه ه...
مرا ببوسبيشتر و بيشترمحض خاطر منمرا بيشتر و بيشترب...
ببخشید آقای اندکی محترمشما احیانا ً کار وُ زندگی ن...
بوی شيرين لبهايتتمام بكـ.ارتم را به فـ.اك داده است.
اين سر درد تـخـ.مي ول كن نيستو در همين راستااعصاب ...
بودنت را دوست تر میدارموقتی پنجه در کمرم حلقه میکن...
دير رسيدمقلبش رابا عروسك و شكلاتبرده بودندقبل من.
سرما خورده ايم و دهانمان سرويس شده است!
می خواهم بروم كيش؛ هواخوریفكر تو اگر گير سه پيچ ند...
امتحانها تمام شدحال بايدبه انتظار نمرات تـخـ.ماتيك...
◄
ژانویهٔ
(1)
درباره من
ژولیان
مشاهده نمایه کامل من