۱۳۸۶ اسفند ۱۶, پنجشنبه


وقتي خواب نيمروز ات براي خاطر يك اتفاق ِ ساده به گُه كشيده ميشود ، وقتي تمام روز سردرد دارد امانت را مي برد ، وقتي حتي دو ساعت پاي تلفن نشستن يا سه ساعت آنلاين بودن هم آرامت نميكند ، وقتي كسي كه ميمُرد برايت تا ديروز تمام ِ ناراحت بودنت را به آنجايش حواله ميدهد ديگر چه چيز ميماند براي گفتن وُ نوشتن وُ سكوت نكردن؟